زندگی نامه ی عبد الله بن مبارک
عبد الله بن مبارک بن واضح مروزی،مولای بنی حنظله،عالم زاهد ،فقه را از سفيان ومالک بن انس رضی الله عنمهم اجمعين آموخت ،بيشتر از مردم بريده می شد. بشدت خلوت وتنهايی ورهد و ورع را دوست داشت وپدرش دارای همين صفات بود. روايت است که پدرش در باغ مولايش در ( بلخ) کار می کرد ومدت طولانی ، پرستار وباغبان آن باغ بود. روزی مالک برای بازديد به باغ می آمد واز او می خواهد اناری شيرين را برايش بياورد. او می رود وچند انار را می آورد آنها را می شکند، می بيند که همگی ترش( نارس) هستند. می گويند اينها ترش بودند ،برو چند انار شيرين بياور ، برای بار دوم انار هايی که آورده بود ترش بودند.
مالک با عصبانيت گفت: من انار شيرين را خواستم تو باز هم ترش آوردی.
برای بار سوم رفت وبدقت از درختان ديگر چند عدد انار را آورد . وقتی که مالک آنها را شکست،ديد ،ترش هستند ،مالک با عصبانيت بيشتر غريد وگفت: مرد حسابی تو چند ين سال است باغبان اين باغ هستی ، هنوز انار شيرين را نمی شناسی؟. در جواب گفت: خير ،مالک متعجبانه گفت: اين چگونه ممکن است ؟ گفت عزيزم چگونه ممکن نمی باشد. من که چندين سال است مراقب اين باغ هستم،چيزی را از آن نخورده ام، تا بدانم ترش يا شيرين است. مالک شگفت زده وخود باخته ،از جايش بر خاست . گفت: چرا وچگونه از ميوه اين باغ نخورده ای؟ در جواب گفت: تو به من گفته ای که: مراقب اين باغ باش. نگفتی: اجازه داری از آن هم بخوری . ونمی توانستم بدون اجازه صاحب باغ از آن بخورم. مالک موضوع را بدقت بر رسی می کند می بيند که اين راست می گويد: تا کنون ميوه اين باغ را نچشيده است. او را شخص بزرگوار وعارفی يافت . آزادش می کند ودختر خود را به عقد ازدواجش در می آورد واو را برادر وداماد خود می کند ، عبد الله نتيجه آن ازدواج است
نظرات شما عزیزان: